۱۳۸۶ آبان ۲۲, سه‌شنبه

تخت های زهوار در رفته

دیشب نگهبان آسایشگاه بودم ، وظیفه نگهبان آسایشگاه این است که سه ساعت در آسایشگاه در زمان خاموشی و خواب بقیه بچه ها بگردد و مواظب بچه ها و بخاری ها باشد . انکه کسی از روی تخت ( تختها دو طبقه است ) پایین پرت نشود و اینکه کسی خر خر نکند که بقیه بیدار شوند . نگهبانی آسایشگاه تا دیشب کار احمقانه ای به نظرم می آمد . اما با اتفاقی که دیروز افتاد فهمیدم که خیلی هم احمقانه نیست و تختهایی که ما داریم در زمان جنگ جهانی دوم احتمالا به دستور هیتلر ساخته شده است . خیلی قدیمی و درب و داغون هستند و میله هایی که آنها را روی هم سوار کرده خیلی قدیمی و گاها زنگ زده است و وقتی رویشان میخوابی به زوزه می افتند .

اما اتفاقی که باعث شد بفهمم داشتن نگهبان در آسایشگاه ضروری است هم جالب و تاسف بر انگیز بود . افسر نگهبان در حدود ساعت 2 بامداد به من سر زد و پرسید که مشکلی نیست ؟ من هم گفتم نه و او رفت . بعد از مدتی از یکی از تختها صدایی شنیدم صدایی شبیه شکستن چوب یا چیزی در این مایه ها . خودم را به آن تخت رساندم و دیدم که طبقه بالایی از یک طرف میله هایش کج شده و نفری که در زیر تخت بود هم خواب بود و تخت فلزی با کفه چوبی اش که سنگین هم است داشت بر روی رو آوار میشد .

طبقه بالا داشت بر روی سر نفری که در طبقه پایین خوابیده بود خراب میشد و هر دو طرف خواب خواب بودند . نفر پایین را همانطور که در خواب بود صدا کردم و چون خوابش سنگین بود در همان وضعیت خواب کشیدم از تخت بیرون
. او که از خواب بیدار شده بود شوکه شد و با چمان از حدقه در آمده صحنه ای که داشت پیش می آمخد را می دید . سراغ نفر طبقه بالا رفتم که با وجود شیب حدودا 30 درجه ای بالشتش را بغل کرده بود و غرق خواب بود . تا آمدم او را بیدار کنم تخت شروع به لنگر انداختن کرد و در نهایت سقوط کرد . خوشبختانه خود نفر بالایی در آخرین لحظه بیدار شد و آویزان من و طبقه دوم تخت مجاور شده بود . بچه ها از صدای برخورد تخت با زمین بیدار شدند اما خوشبختانه کسی صدمه ندید .

جای تاسف است برای ارتشی که این همه ادعای قدرت و توان نظامی دارد اما از تهیه چهار تا دانه تخت مناسب برای افسرانش عاجز است . این در حالی است که سپاه پاسداران که اقدام به سرباز گیری میکند برای سربازانش وضعیت رفاهی به مراتب راحت تری را تدارک می بیند . یک نمونه کوچک اینکه در سپاه هر یک مرغ برای 4 نفر است اما در ارتش برای 8 نفر . در ارتش جیره غذایی هر سرباز برای سه وعده در روز برابر 800 تومان است اما در سپاه 1500 تومان . در سپاه البته به هیچ وجه نظم و انضباظ و سختگیری های ارتش وجود ندارد و ابهتی که ارتش دارد را ندارد اما چه فایده وقتی سربازان در پادگان های ارتش گاهی گرسنه میخوابند . باور کنید که روزهایی که پادگان هستم نمیتوانم راحت غذا بخورم . اولا چون غذایشان خیلی افتضاح است و بوی خاصی میدهد ( فکر کنم کافور ) و دوم اینکه انقدر کم است که تنها در حدی که ته دلم را بگیرد غذا میخورم و برای سیر شدن به بوفه پادگان که ساندویچ میفروشد میروم یا تن ماهی و این جور چیزها را میخورم .

با وجود همه این حرفها هخوشحالم که سپاه خدمت نمیکنم . اصلا دوست نداشتم که در سپاه تقسیم شوم .