۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه



باید خوب شروعش می کرد . مادر بزرگ همیشه می گفت وقت تحویل سال رشته در آب بریز تا رشته کار تو سال جدید دستت بیاد . یک رسم قدیمی بود . مثل خود نوروز . فرقی نمی کرد که جمشید شاه نیک پی آن را آورده باشه یا هر کس دیگه ایی . مهم این بود که فلسفه وجودی یک قوم و یک کشور بوده و هست و خواهد بود .

مادر بزرگ نمی گذاشت کسی وقت تحویل سال خواب باشه . نمیگذاشت که وقت تحویل سال در خانه صدای جر و بحث بیاد ، نمی گذاشت که کسی وقت تحویل سال زانوی غم بغل کنه ، نمگذاشت کسی سال نو رو بد شروع کنه . می گفت هر طور شروع کنی همانطور تمام میشه .

سالهای آخر عکس بچه هاییش که دور بودن رو می گذاشت جلوش و وقت تحویل سال اونها رو نگاه می کرد . دوست داشت وقتی سال تموم بشه هم به همون چشمایی که توی قاب عکس بود زل بزنه اما نه توی قاب عکس ، توی چهارچوب در وقتی میامدن دیدنش . حالا مادر بزرگ نیست اما من هنوز هم اول هر سال رشته توی آب میریزم و هر سال زندگی مثل کلاف سر در گم منو در خودش میپیچه .

سال نو بر همه شما دوستان عزیزم ، رفیقان و یارانم ، برادرها و خواهر های خوبم ، به همه شما که این یک سال گذشته را هم با من و هیس همراه بودید خجسته و فرخنده باد می گم . سالها پیش در حمله چنگیز دختری از خاک نیشابور به اسیری گرفته شده بود و تقدیم به مادر چنگیز شده بود . آن دختر ایرانی با آموزش رسم نوروز به مادر چنگیز نوروز را در کشور مغولستان برقرار میکند و مادر چنگیز را با آن آشنا میسازد و امروز در سراسر پهنه گسترده جهان از اقیانوس هند و آرام ، اسکاندیناوی و اروپا و آمریکا و اقیانوسیه و همه جای جهان نوروز می دمد و این رمز ماندگاری ماست . شکفتن و و شکفتن و شکفتن ... حتا از پس زمستانی چنان سرد و تاریک .

سال نو مبارک