۱۳۸۶ آبان ۱۱, جمعه

تلخ تر

پیک مشروب را دستم میدهد و میگوید : برات ریختم ، بخور به سلامتی جناب سرهنگ فلانی ( فرمانده هنگ ) می گویم : نمیخورم رفیق فردا باید ساعت 4 صبح بیدار بشم . می گوید : بخور بابا ، میدونم تلخه اما از این گهی که داری میخوری که تلخ تر نیست .با تعجب می گویم چه گهی ؟! می گوید همین سربازی رو میگم لعنتی !!!