۱۳۸۶ تیر ۲۲, جمعه

سه دیدگاه 3ــ سنگسارــ



تمامی خاطراتش را ، چه خوب و چه بد از یاد می برد . دستش را می بندند . دژخیم می داند که باید دستش را سفت ببندد تا در میانه مراسم دستانش را آزاد نکند و از زیر خاک به در نیاید . گونی بزرگی بر تنش می کشند و در زیر گردنش گره می زنند . او را تا نیمه در خاک می کنند ، سر گردن و قسمتی از سینه او از خاک بیرون است . حکم را به نام الله القاسم الجبار می خوانند . مردم دست به سنگ نمی برند . تنها ایستاده اند و در شعاع دایره با مرکزیت مرگ و درد و آنکه در آن مرکز نحس جان می دهد را نظاره می کنند . ماموران سنگ بر می دارند و پرتاب می کنند .

احساس می کند که خون در دستان بسته اش جمع شده ، احساس می کند که تمام بدنش کرخت شده . بوی درد را استشمام میکند . بوی مرگی دردناک . فریاد می کشد توبه . فریاد می کشد عفو کنید . صدایش می لرزد . مانند موجودی مستاصل تنها صداهایی بی مفهوم از هنجره اش خارج میشود . به گرمای اولین هم آغوشی با با آن کسی که خودش نیز در انتظار چنین مرگی به سر می برد فکر میکند و آن گرما اکنون چه سرد می نماید . دیگر گونه هایش گر نمی گیرد ، دیگر قلبش از فکر آن لحظه ها به تپش نمی افتد . دیگر او را آرزو نمیکند .

بازی سنگ و سر با داوری آنچه که جلاد ، خدایش می نامد آغاز می شود . اولین سنگ به سینه اش می خورد . دردی در تمام بدنش می پیچد . نفسش تنگ می شود و چشمانش را بر هم فشار میدهد . سنگ دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم ... بی توقف می آید و یکی در دماغش میخورد . یکی دندانهایش را در دهانش میریزو طعم شور خون را برایش به ارمغان می آورد . یکی دیگر به فرق سرش میخورد و سرش را گیج می کنند . می زنند . می زنند و او کم در زیر ضربات سنگ آرام می گیرد تا که آخوندی بلوک سیمانی را با خود بیاورد و بر سرش بکوبد و دیگر تمام .

در خاک می کنند و با سنگ می زنند
این است مزد عاشقی در مرزهای کفر

دیدگاه اول
اعوذ با... من الشیطان رجیم
شما یک برگ از درخت بکنید و از نزدیک نگاه کنید . متوجه می شوید خیلی چیز عجیبی است . پس خدایی هست . همان خدایی که غده هایی را در زیر پر مرغابی قرار داده تا مرغابی غرق نشود .
خدایی هست .خدایی که حضرت محمد فرستاده اش است و امامان نیز از طرف او هستند . پس حکم خدا و رسولش باید اجرا شود .
اگر چه نیازی به دفاع از حکم خداوند نیست که خداوند خود حی و قیوم است و گمراهان را اگر لیاقت داشته باشند هدایت خواهد کرد اما از آنجایی که شاید گره هدایت جمعی به خطابه ما باز شود بنابراین در دفاع از سنگسار باید بگویم که سنگسار تنها برای مجازات محکوم استفاده نمیشود ، بلکه در واقع سوبسیدی است که خداوند از طریق ولی بر حق خود در زمین به محکوم عطا می کند و بدین وسیله از گناهان وی میکاهد و البته این کاهش گناهان وی از طریقی دردناتک باید صورت بگیرد . البته که این درد در مقابل دردی که در جهنم به خاطر آن گناه شنیع متحمل می شود بسیار اندک است . پس سنگسار نعمتی است برای گناهکاران و از آنجا که انسان به تمامی جایز و الخطا و خطا اندیش است و در نتیجه بشر فی الذات گناهکار می باشد پس سنگسار مائده ای آسمانی برای رستگاری و خلاصی از آتش جهنم است .
در ثانی چه عقوبتی بهتر و مناسبتر از ذره ذره هلاک شدن زیر ضربه های سنگ برای زنی که به صاحب اختیار و آقای خودش خیانت میکند و چه جزای زمینی بهتر از مرگی اینچنین برای مردی که به حریم زندگی مرد مسلمان دیگری وارد می شود . این حق است و حق برای نابکاران بسی دردناکتر از آنچه می پندارند .

لذا ما باید این حکم الهی که موجب رستگاری بندگان گناهکار خدا می شود را به اقصا نقاط جهان صادر کنیم . قوه قضاییه و وزارت خارجه ما باید با بهره مندی از توامندی رسانه ای کشورمان این سنت حسنه را تبلیغ و زمینه صدور آن به کشور های مختلف جهان را فراهم آورند تا روزی به امید خداوند تبارک و تعالی این سنت حسنه در تمام کشور های دنیا اجرا شود . با این ترفند از آنجایی که اکثر خارجی ها زنا زاده هستند !!! زمینه افول جمعیتی انها با سنگسار تعداد زیادی از مردم سرزمین های غربی آماده میشود و خداوند مکارترین مکاران است .

و من ا... توفیق

دیدگاه دوم

به نظر من سنگسار از بمب اتم هم بی رحمانه تر و سنگدالانه تر است . سلاح های گرم اگر چه تعداد بسیار بیشتری را در واحد زمان نسبت به سنگسار از بین می برند اما خوب راستش را بخواهید خیلی با کلاس تر است . مخصوصا اون انفجار قارچی شکل بمب اتم که از یکی از زیبا ترین آثار هنری ساخته شده به دست بشر است .
برای جلوگیری از سنگسار باید به دنبال راه های جدیدتری بود . بنابراین من چند راهکار پیشنهاد می کنم:

اول اینکه آمریکا به ایران حمله کند و ایران را اشغال کند و قوانین کشور آمریکا را در ایران اجرا کند . از این راه می توان به برچیده شدن سنگسار از ایران برسیم .

دوم اینکه باید استخراج سنگ در ایران ممنوع اعلام شود و در صورت اخراج هرگونه سنگ از معادن ایران( حتا سنگهای زینتی) ، ایران تحت تحریم شورای امنیت قرار بگیرد . درست است که شرایط برای مردم ایران خیلی سخت می شود اما در عوض مردم از دست سنگسار خلاص می شوند .

سوم اینکه مردم ایران دیگر ازدواج نکنند تا دیگر زنای محصنه ای صورت نپزیرد و در نتیجه سنگساری انجام نشود

چهارم اینکه تمام ایران را بمب اتم بترکانیم تا دیگر ایرانی باقی نماند که در موردش قانون سنگسار صورت پذیرد .

پنجم اینکه کسانی که قرار است سنگسار شوند اعتراض کنند و حاضر نشوند سنگسار شوند !
ششم اینکه تمام کوه های کشور و جاهایی که سنگ در آن یافت می شود را بفروشیم به غربی ها و انها هم نگذارند کسی دست به سنگها بزند .

هفتم اینکه تمام سنگ پشت های کشور را جمع آوری کنیم و در اقدامی نمادین آنها را سنگسار کنیم .



دیدگاه سوم

میدونی رفیق ، وقتی بهش فکر می کنم حالم از همه چیز به هم می خوره ، از اون کسی که حکم سنگسار را می دهد تا آن کسی که سنگسار را اجرا میکند و حتا مردمی که دور آن مجرم بخت برگشته می ایستند و اگر چه که سنگی پرتاب نمی کنند ، اما صدای اعتراضی هم از آنها بلند نمی شود . حتا حالم از خودم هم به هم میخوره که نمیتونم و نمیدونم که چه کاری باید انجام داد تا شاهد چنین چیزهای وحشتناکی نباشیم . وقتی که فیلم سنگسار دعا ، آن دختر کرد بیچاره را دیدم شب بود . انقدر دلم گرفت که نشستم چند بار آن صحنه را دیدم و به آیات و الشمس و الضحاها که بر روی آن پیاده شده بود گوش دادم و اشک ریختم . ساعتها اشک ریختم . انقدر حجم درد و وحشیگری در اون صحنهد ها زیاد بود که فقط توی اتاقم مثل دیوانه ها راه می رفتم و گریه می کردم .

برایم قابل درک نیست که چگونه انسانهایی چنین ددمنشانه حاضر و قادر به کشتن انسان دیگری هستند . بحث کشتن نیست . بحث مردن نیست . در هر زمان بر روی این کره خاکی کسانی به دنیا می آیند و کسانی از دنیا می روند . کسانی می کشند و کسانی کشته می شوند . اما چنین وحشیگری در این قرنی که دانش رفته رفته می رود تا حاکم شود ، بسی دردناک تر است . وقتی که رسانه های خارجی فیلم سنگسار در ایران را نشان می دهند یا خبر انجام آن را پخش می کنند بر خود می لرزم . آنها در مورد ما چه فکر میکنند ؟

راه چاره شاید ساده به نظر برسد . کشتن با طناب و سنگ و قطع عضو از نظام قضایی بر چیده شود . چه فایده ای دارد ؟ جای آن را چه می گیرد ؟ کشتن با گلوله و صندلی الکتریکی و تزریق سم ؟ این اندیشه شوم و سیاه کشتن انسان است که باید از ذهنهای ما رخت بربندد . باید در نظام آموزش و پرورشی جهان هر گونه آدم کشی محکوم و مذموم معرفی شود و نسل بعدی و نسلهای بعدی را از این واژه ها دور کنیم .
هر چند که امیدی نباید به غربی ها داشت ، اونها جانهای غربی را با ارزش تر از جانهای شرقی و جان مسلمانان و سیاه ها و خلاصه هر که غیر خودشان است می دانند . آنها معتاد شده اند که هر روز در اخبار خود تعداد کشته شدگان عراقی و افغانستانی و فلسطینی را بشنوند . آنگاه اگر یکی از خود جاکششان در میان دریای طوفانی با قایق تفریحی اش گیر کند می شود خبر اول مملکتشان ، مراسم دعا و شمع روشن کردن و عملیات هوایی زمینی و دریایی است که انجام می دهند تا تار مویی از او کم نشود . آنها الگوی مناسبی برای انسانیت در جهان نیستند . این واقعیتی است که از زمان حمله به عراق به آن رسیده ام .

ببخش رفیق ، وقتی عصبی می شوم رشته سختن از دستم در می رود و گاهی به صحرای کربلا میزنم . میدانی که چه داغی در دلم است از این جهلی که دامنمان را گرفته . دستم ناتوان از نوشتن می شود و دلم میگیرد و فقط می توانم آرزو کنم که روزی فضیلت جامعه ما به جایی برسد که به جای دینداری و تقوی ، انسانیت و نوع دوستی سنگ محک قرار گیرد . من مطمئنم که روزی سنگسار از ایران بر چیده خواهد شد . سنگسار و قطع عضو و تمام این اعمال وحشیانه که به نام دین انجام می شود . یقین دارم که این پیروزی زودتر از پیروزیهای دیگرمان یعنی پیروزی در راه بدست آوردن حقوق زنان و کارگران و آزادی عقیده و بیان آن به نتیجه خواهد رسید . به امید آن روز و تا آن روز احتمالا با شنیدن این اخبار تنها گریه می کنیم . کنج خانه هایمان تک به تک گریه می کنیم .
واقعا کار بیشتری نمیتونیم بکنیم ؟ به امید روزی که از این خواب گران خواب گران خواب گران بیدار شویم تا روزی که هم صدا شویم و این احکام وحشتناک را از کوچه و خیابان کشورمان به کتابهای کهن بسپاریم .



دیدگاه مهمان از یک آدم فروش

هیچ نظری موجود نیست: