داخل تاکسی که میشینم معمولا زیاد پیش می آید که با راننده تاکسی صحبت می کنم . این چند وقت اخیر هم که اولین جمله برای شروع صحبت این است که : آقا با بنزین چیکار می کنید ؟ معمولا همه ناله می کنند . اما امروز بر خلاف هر روز راننده بادی به غبغب انداخت و گفت :
ــ ببین داداش ، از ما ایرانیها باهوش تر و مرد رند تر توی عالم وجود پیدا نمیشه ، مثلا ما ایرانی ها اولین کشوری بودیم که توی ژاپن تلفنهای کارتی ژپن رو هک کردیم و قاچاقکی استفاده کردیم ، یا مثلا توی اروپا ما اولین مردمی بودیم که سکه های یخی رو برای استفاده از تلفن درست کردیم . این طرح رو هم با این هوش و استعداد خودمون دور میزنیم بالاخره .
تعجب کردم و پرسیدم مثلا برای این طرح بنزین چه راه هایی توسط متخصصان توانمند دودره بازی کشف شده ؟
دوباره باد بیشتری به غبغب انداخت و گفت :
اول اینکه بعضی از پمپ بنزینها کارتهایی که اونجا جا میمونه رو بر میدارن و با اون کارت ها بنزین آزاد می فروشند پس راه اول رفتن به این پمپ بنزین هاست یعنی از سهمیه بنزین کسی که کارتش رو جا میزاره استفاده می کنند . دوم اینکه یک کارت های تقلبی درست شده که میتونی با دادن پنجاه شصت تومن این کارت ها رو بخری ، سوم اینکه یک جا شنیدم که کارتت رو میتونی ببری و یک کاری بکنی که وقتی بنزین میزنی کم نشه ، نمیدونم اسمش چیه اما انگاری اسمش هک کردنه ، چهارم اینکه اگر چند تا از دکمه های دستگاه رو بزنی و یک کدی رو وارد سیستم رایانه ای پمپ بنزین بکنی پمپ از کارتت بنزین کم نمی کنه ، البته یه راه دیگه هم هست که آدم مایه دارا استفاده می کنند و اون هم اینه که یک وانت قراضه می خرند و می گذارند گوشه خونه و سهمیه بنزین اون ماشین که ماهی 450 لیتر است را استفاده می کنند .
بعد از گفتن این حرفها استاد دودره بازی شروع به گفتن سخنانی در فضیلت دودره بازی کرد . اما من که باید پیاده میشدم گفتم پیاده میشم . مبلغ کرایه را بالا تر گفت . وقتی اعتراض کردم گفت بنزین سهمیه بندی شده ، من هم در جواب گفتم که سهمیه بندی شد و گرون شد درسته، اما شما از مبلغ گرون شده اون هم 100 تومن گرون تر گفتی ، انگار این قائده دو دره بازی رو همه جا رعایت می کنی! ، گفت نه آقا هر چی دوست داری بده . من هم 500 دادم تا همون 400 تومن همیشگی رو ازش کم کنه و صد پس بده ، اما اون هم گیر سه پیچ داد که پول خرد ندارم و کلی هم قیافه شاکی و ناراحت به خودش گرفت ، انگار که من دارم میمالم درش ، گفتم دویست تومنی داری گفت آره بهش یک صد تومنی دادم و دویست ازش گرفتم . یکم قیافش رفت تو هم . اما به درک .
دوست ندارم هر کسی به راحتی دودرم کنه ، چه بقال و چه چقال ! اگر چه که صد تومن پولی نیست ، اما اگر همون صد تومن که هیچی نیست رو الکی به کسی بدم فکر میکنم که رفته تو پاچم یا مثلا قیافه یارو تو ذهنم متجسم میشه که داره هر و هر بهم میخنده و اون صد تومنی رو لای انگشتاش گرفته بهم خنده های هر هر و کرکر ی می کنه . اگر چه که همون صد تومنی رو به پیر مردی که همیشه با یک ترازو میشینه میدون هفت تیر و یک کاغذ جلوش میگذاره که فقط ده تومن دادم اما دوست نداشتم اون آقا دودره بازه به خیال خودش بماله درم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر