۱۳۸۵ اسفند ۲۶, شنبه




آتش چهارشنبه سوری که رقصیدن آغاز می کند یعنی که بهار نزدیک است . بهار که می آید انگار یک حس حیوانی در من زنده می شود . مانند تمام حیوانات مست بهار می شوم و کارهایی که می کنم بیشتر تحت تاثیر غریزه ام انجام می شود تا منطقم . .





این دو عکس آخر را هم از اولین نشانه های قدم نهادن بهار به باغ انداخته ام . عاشق شکوفه های بهاری ام . بی صبرانه منتظرم که تمام درخت های باغ پر شکوفه گردند و برگهای تازه . و لطیف ، سبزی را با خود به باغ بیاورند .





کنده چوب بزرگی انتخاب کرده ام که نقشی بر آن بزنم . این چند وقت که مشغول اینکارم شاید کمی دیر به دیر تر آپ لود کنم اما عکسهای مراحل مختلف کار را برای دوستانی که به مجسمه سازی علاقه مند هستند در هیس خواهم گذاشت . نقشی که می خواهم بزنم تصویری از خشایارشاه است . این تصمیمی است بین من و تعدادی از دوستان هنرمندم گرفته شده است . قرار شده هر یک از ما اثری هنری بسازیم تا ضمن پاسخ به فیلم سیصد ، نشانگر تمدن گهربار میهن پاکمان ایران باشد . (البته فکر کنم بین اون جمع این فقط من هستم که قبل از شروع کار خودم را لو دادم . ) خلاصه اینکه از فردا پس فردا من حسابی گرفتار این کار جدید خواهم شد و اعتراف می کنم که هنوز شروع به کار نکرده یک جورهایی عاشق این کنده چوب شده ام .

هیچ نظری موجود نیست: