۱۳۸۶ فروردین ۲۵, شنبه

بی تو ، با تو



خط خطی هایم روی کاغذ هم شکل تو می شود .
یادم تو را فراموش ...
این نوشته ها شعر نیست ،
یاد نوشته های بی تو ماندن و مومنانه با تو ماندن است
بی تو ، با تو( 1)

در انزوای بیکسی
اگرچه دیده آب شد ،
اگرچه از بریدنـت ،

ترانه ناگوار شد
ولی حضور سبز تو
هــمیـشه در دل من است ،
نگاه ِ اشکـبار تو ،

تجـسّم غـم من است
قــرابت میان ما
اگــر چـه نا تمام شــد ،
اگـرچـه آرزوی تــو

برای من تمام شد
ولی بدانکه زندگی ،
دوباره و دوباره هاست ،
گذشتن از گذشته و

گسستن از بهانه هاست


بی تو ، با تو )2(




طلوع حادثه اگر ،
حدیث انتها نبود .
اگر که اقتدار من
به قدر اکتفا نبود
ولی کنون که رفته ای
، تنم طلوع تازه است ،
تمام لحظه های من ،

حضور عاشقانه است .
حضور تو اگر نبود ،
طلوع سهم من نبود ،
اگر دل تو خسته شد ،
گناه دست من نبود .
ولی بدان که من کنون،
دلم گسسته از غمت ،
به جای مانده یک سوال ،

گذشته فکرم از سرت ؟


بی تو ، با تو -3-



نگاه می کنی به من ،
نگاهت عاشقانه نیست ،
حضور تو به نزد من ،
حضور شاعرانه نیست .
ترانه های ماندگار ،
حدیث ناب عاشقیست ،
خیال و وصل و وسوسه ،

در انزوای بی کسیست
بدان که اشکهای تو ،
نرفته یادش از سرم ،
قدم میان کوچه باغ ،
نرفته از برابرم
ولی شکست عشق ما ،
حقیقتی مکرر است ،
که خاطرم در این زمان ،

به آن سبب مکدر است


بی تو ، با تو * 4 *


دیدم که شمع خانه ای
هم خویش و هم بیگانه ای
افسونگر و افسانه ای
هم درّ و هم درّ دانه ای
در سینه عشقت خانه کرد
عشقت مرا دیوانه کرد
عشق تو آتش زد مرا
جان را ز تن بیگانه کرد


( می سوخت تن در آتشت
جان در جنون خواهشت
با هم به جنگ تن به تن
تا بر دمید آرامشت )



بی تو ، با تو ــ 5 ــ



من از شکفتن گل و سرود سبز نو بهار ،
ترانه خوان نمی شوم ،
نمی رسم به شور وحال
ورود هر جوانه ای ،
نشانه ای ز انتهاست ،
گذشتن از سه فصل داغ ،
و مرگ سرد غنچه هاست
ولی بدان که مردن ِ
جوانه های سبز باغ ،
نه انتهای غنچه است ،
نه انتهای راه باغ
بهار در میان برف ،
نشسته است به انتظار ،
به انتظار رویش
جوانه های بی شمار
ببین جهان ما فقط ،
جهان خلقت و فنا ست ،
تولد ِ ستاره ای ،
از آتش و گدازه هاست

بی تو ، با تو 6


دوباره بر لبان تو ،
بجز گل گلایه نیست ،
دچار بودنم به تو ،

همیشه جاودانه نیست
دوباره حرفهای تو ،
پر از کنایه می شود ،
تصور یکی شدن ،

بجز خیا لواره نیست
هجوم خاطره فقط ،
به مقصد دل تو نیست ،
بدون تو دقیقه ها ،

همه هجوم بی کسیست




بی تو ، با تو... هفت...


منم و دست های خالی
منم و عشق خیالی
من و یک پنجره حسرت
منم و نقش رو قالی
منم و خنجری از پشت
منم و اون که دلو کشت
من و این قلب بی طاقت
که تو سینه می زنه مشت
منم و صدای سازم
منم و سوز و گدازم
منم و دست های لرزون
منم و راز و نیازم
منم و تاریکی شب
منم و لرزیدن لب
من و بوسیدن عکسات
که برایم شده عادت







هیچ نظری موجود نیست: