
آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد
آقای نخست وزیر دود نمی کشد
آقای نخست وزیر در خانه ای حقیر اقامت دارد
ولی بیچارگان ِ فقیر حتا خانه ای حقیر هم ندارند
کاش گفته می شد :
آقای نخست وزیر مست است
آقای نخست وزیر دودی است
اما حتا یک نفر فقیر هم میان مردم نیست
*****
این زن را نگاه کن
که سرد است
این زن را ببین که سرد است و پیر
و به یاد آر روزگاری را که بی رحمانه زیبا بود
روزگاری که فریبایی اش به غایت بود ، در نهایت بود
اما اکنون
از اعماقت به او منگر
که پیر است و سرد .
*****
که سرد است
این زن را ببین که سرد است و پیر
و به یاد آر روزگاری را که بی رحمانه زیبا بود
روزگاری که فریبایی اش به غایت بود ، در نهایت بود
اما اکنون
از اعماقت به او منگر
که پیر است و سرد .
*****
قبل از ظهر
مومنانه بر صندلی ام تکیه می زنم
و در اثنایی که چشم بر چشم زن ها دوخته ام ،
آهسته می گویم :
در من کسی نیست که بتوان به او دل بست
در من کسی نیست
و غروب
با مردان گرد هم می نشینیم
و به هم می گوییم :
جنتلمن !
می گوییم اوضاع بهتر خواهد شد
و هرگز نمی پرسیم کی ؟
و صبحدم که کاج ها صمغ خود را پس می دهند
با نوشیدن آخرین پیاله
ته آخرین سیگارم را دور می افکنم
و می خوابم
چه نا آرام اما .
برتولت برشت منتخب ترین دیوانه ی این شبهای من است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر