۱۳۸۴ بهمن ۱۲, چهارشنبه

کنتاک

تلفنش زنگ می زند . پسر گوشی را بر می دارد . صدای دختر از آن
طرف خط :
ــ سلام . من قیطریه ام دم پارک بدون پول موندم تو خیابون .
پسر :
ــ اونجا چیکار می کنی ؟ مگه خونه نبودی ؟
ــ رفتم علف بخرم . بهت که گفتم بیا بریم بخرم .
پسر پک محکمی به چپقش میزند و می گوید :
ــ مگه به خودم نگفتی بهت گفتم یکی دو روز نکش تا با هم بریم خرید ؟
ــ فعلن که اومدم ، الانم دارم یخ می زنم ، چیکار کنم ؟ آژانس بگیرم برم
خونه ؟
ــ اگه می خواستی آژانس بگیری به من زنگ نمی زدی شازده خانوم .
تا بیست دقیقه دیگه اونجام .
...
دختر مانتو و روسری سیاه بسر دارد و آرایش ملایمی به صورت . پسر یک
یقه اسکی استرچ شیری ، دختر در ماشین را باز می کند و سوار می شود .
پسر با لحنی بی تفاوت میگوید :
ــ چرا مشکی پوشیدی ؟ فردا اول محرمه ، رفتی پیشواز ؟
دختر به منظره پیاده روی برف پوش خیره می شود و می گوید :
ــ رفته بودم علف بگیرم ، ترسیدم بهم گیر بدن . گفتم ساده برم .
ــ مگه بهت نگفتم نه ؟ ....
می پرد وسط حرف پسر و می گوید :
ــ تنها که نرفته بودم ، با دوست عزیزت رفته بودم . نکنه ایراد داره که با
مانی قرار بگذارم ؟ نکنه شک داری با اون بودم می خوای تلفن بزنم بهش
ازش بپرسی ؟
ــ پس چرا به مانی نگفتی برسونتت ؟ چرا به من تلفن زدی ؟
ــ چون کارت داشتم ، صبح هم کارت داشتم که اونطوری جواب من رو
دادی ! من از دست تو خیلی ناراحتم . فهمیدی ؟
ــ صبح که تلفن زدی گفتم که چند روز حوصله ندارم . نمی خوام باهات حرف
یزنم . اما مثل هر دفعه امروز هم از وقتی بهت گفتم که حوصله ندارم هر یک
ساعت یه بار به بهانه های مختلف تلفن زدی و تو اعصابم با کفش پاشنه تق تقیت
پا کوبیدی و راه رفتی .
ــ چطور پریشب و پس پریشب که دو روز تمام با هم عشق و حال کردیم و خوش
گذروندیم حوصله م رو داشتی ؟ مگه به خواست تو ئه ؟ دو سه روز آخر هفته
که پای عشق و حال و بکن بکنتم حوصله ام رو داری اما وقتی بهت احتیاج دارم
و می خوام ساپرتم بکنی حوصله م رو نداری ؟
پسر تن صدایش را جدی تر کرد و گفت :
ــ 6 ماه پیش که اومدی یه ماه گریه می کردی رو یادت بیار ، اون موقع بهت گفتم
که به خاطر الم شنگه ای که جلوی خونمون راه انداختی ، به خاطر بی احترامی
هایی که به پدر مادرم کردی ، به خاطر همه اون دیوونه بازی ها نمی تونم به عنوان
دوست دختر قبولت کنم ، گفتم که تو فقط دوست عادی من هستی ، همین و بس ،
گفتی قبول ، یادت میاد یا نه ؟
ــ نکنه فکر می کنی رابطه ای که ما با هم داریم رابطه دوست دختر و دوست پسر
نیست ؟ اگه من دوست دخترت نیستم پس چرا باهام سکس داری ؟ اگه دوست دخترت
نیستم نکنه فقط پای کوک زدن و آیس کشیدنتم ؟ مگه من لاشی ام ؟
ــ گوز چه ربطی به شقیقه داره ؟ تو خودت دوست داری عشق و حال کنی ، در ضمن
هیچ وقت هم به زور بهت چیزی ندادم ، اگه خودم هر یک ماه یه بار دوست داشتم
بزنم تو خودت گفتی منم می خوام . راجع به سکس هم حرف اضافی نزن ، یادت نیست
چی می گفتی و چیکارا می کردی انگار ؟
دختر سرش را بین دستهایش می گیرد و شروع به گریه می کند . در میان گریه بریده
بریده می گوید :
ــ تو خوار ....( هق هق ) من رو گا..دی ، تو ....( هق هق ) من رو....( هق هق )
حامله کردی ، دهنم رو گا...ده شد تا بندازمش ، تو بیشعور سنگدل ....( هق هق )
ــ گریه کردن رو بس کن ، کمکی بهت نمی کنه . در ضمن یادت نره همون بچه
انداختن و عملهای جراحی زیبایی چو..ل محترم شما سه چهار میلیون خرج رو دستم
گذاشت .
ــ ....( هق هق ) منت میزاری سرم ؟ اون موقع که حال می کردی منت نمیذاشتی ،
الان یادت افتاده ؟ نکنه با این لاشی هایی که دور و برت ریختن بیشتر حال می کنی ؟
ــ اگه دور و برم ریختن می تونم که ریخت و پاش کنم که بریزن دورم ، اون موقع هایی
که می دادی مگه بزور کردمت لاشی خانوم که الان این ک... شعر ها رو تحویلم میدی ؟
بزار بهت بگم ، من تو رفاقت با تو از هیچ چیز کم نگذاشتم که بخوام عذاب وجدان بگیرم .
وقتی یه چس بچه بودی و تلفن می زدی که بابای هروئینیت داره می میره از خماری یا
طلبکارای مواد فروش بابای جاکشت اومدن جای بدهی ک... ننه ت بزارن رو یادت رفته ؟
اون موقع هایی که مثل شیر پشتت بودم ، اون موقع هایی که می رفتم واسه بابای عملیت از
خاک سفید هروئین می گرفتم تا از خماری نمیره یتیم بشی ، اینها رو یادت رفته ؟ اما تو
جواب من رو چطور دادی ؟ با سلیطه بازی ، با فیلم بازی کردن هر روزت . یادت نیست
مست اومدی دم در خونمون شیشه های خونه رو شکستی ؟ سر چی ؟ سر اینکه ظهر خوابیده
بودم و تلفنم خاموش بود ، اون وقت اون فکر منحرف داستان سازت برای خودش داستان
ساخت که من حتمن یه دختر دیگه پیشم هست که تلفنم خاموش ِ !
ــ بعدش تو چیکار کردی ؟ تلفن زدی کلانتری که بیان من رو بگیرن . بابات رفت کلانتری از
من شکایت کرد ...

هیچ نظری موجود نیست: