آقای کرواتی
درجلوی تاکسی رو باز کرد و نشست توی ماشین . عقب زنی نشسته بود که پسرش را روی
درجلوی تاکسی رو باز کرد و نشست توی ماشین . عقب زنی نشسته بود که پسرش را روی
پایش نشانده بود ، پشت راننده هم آخوندی جوان نشسته بود که زل زده بود به تسبیحش و ذکر
می گفت .
همینطور که روی صندلی جا به جا شد ، سرک کشید توی آینه که صورت زن رو ببیند . به
همینطور که روی صندلی جا به جا شد ، سرک کشید توی آینه که صورت زن رو ببیند . به
بهانه درست کردن کرواتش از توی آینه زل زد توی چشم زن ، زن هم با او چشم به چشم شد
و ناگهان در یک فعل و انفعال کاملن غیر منطقی و بی ربط زن نا خود آگاه گوزید .
پسر زن که روی پایش دراز کشیده بود با دماغ آویزان موهای عرق کرده کله اش را آورد بالا
پسر زن که روی پایش دراز کشیده بود با دماغ آویزان موهای عرق کرده کله اش را آورد بالا
و با صدای بلند گفت : مامانی اگه به بابا نگفتم توی ماشین این آقا تاکسی ِ گوز دیدی .
زن هول کرده بود و دستپاچه به راننده گفت آقا پیاده می شم . و به بچه تشر زد که ساکت و
زن هول کرده بود و دستپاچه به راننده گفت آقا پیاده می شم . و به بچه تشر زد که ساکت و
هنوز تاکسی کامل متوقف نشده که زن با عجله در را باز کرد و ناگهان یک موتور به در
برخورد کرد و در را با خود کند و روی زمین پرت شد .
راننده تا کسی که با لهجه غلیظ رشتی حرف می زد و می خواست جلوی آخوند مودب هم باشد
راننده تا کسی که با لهجه غلیظ رشتی حرف می زد و می خواست جلوی آخوند مودب هم باشد
رو به زن کرد و گفت :
ــ خواهر من ، یه گوز دادی ، اشکال نداره ، منم می گوزم ، شوهرتم می گوزه وبعد با دست
ــ خواهر من ، یه گوز دادی ، اشکال نداره ، منم می گوزم ، شوهرتم می گوزه وبعد با دست
مرد کرواتی را نشان داد و گفت اصلن همین آقای کرواتی هم می گوزه ، بعد نگاهش افتاد روی
موتور سوار که غرق در خون بر روی زمین جان می داد و عصبی رو به زن کرد و گفت :
همشیره یه گوز دادی با همون یه گوز مادر اون ننه مرده و ماشین و من رو با هم زدی
گاییدی رفت پی کارش .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر