عروسکش را سفت در بغلش گرفته . یک ماشین از این بوقهایی که صدای گاو
می دهد ، می زند . جیغ می کشد و پایین مانتوی مادرش را می گیرد .
مادرش میگوید :
ــ نترس عزیزم .
رنگ مادر هم پریده . دخترک به عروسکش با لحن کودکانه ای که سعی می کند
مادرانه باشد می گوید :
ــ نترس عزیزم .
بسته کاندوم را در کیفش می گذارد. رژ لب تیره بر لبش کشیده ، اندام زیبایی هم
دارد . ماشینی با بوق گاوی برایش بوق می زند. . سر تکان می دهد . سرش را
داخل ماشین می کند . قیمت می دهد . ماشین بوق گاوی می رود .
دختر به زن زیبایی که روبرویش ، آن طرف خیابان ایستاده نگاه می کند.
زن به دختر زیبایی که عروسکش را سفت در آغوش گرفته نگاه می کند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر