۱۳۸۵ آذر ۱۱, شنبه

شش اپیزود گوسفندی




اپیزود اول
گوسفندان پشت هم صف کشیده اند و به هم تبریک می گویند که آنها هم مانند اکثر اسلافشان به فیض شهادت نائل آمده اند . خون زیر پایشان موج می زند .

اپیزود دوم


بز گـَر گله با زنگوله ای زنگ زده راه را بر ابراهیم بستندی مر او را ندا در دادندی ( با صدایی شبیه صدای بز گر گله ) :
ــ آهای ابراهیم ، آن قربانی اسحاق بود یا اسمائیل ؟
کوچکترین بره ی سیاه و سفید گله، بز گر ِ گله را خطاب کردندی ( با صدایی شبیه صدای کوچکترین بره گله ) :
ــ چه فرقی دارد هنگامی که چاقو تنها گلوی پدر من را برید ؟

اپیزود سوم

می دانست که ندا در خواهد رسید . کارد چوبی را یواشکی زیر ردایش پنهان کرد و به بهانه خارش، دستش را در تنبانش کرد و کارد اصلی را در آورد .فرزندش را از روی تخته سنگ بلند کرد و تکاند و آنگاه گوسفند را خواباند ...لاشخورها با حسرت به او و فرزندش که تمام لاشه گوسفند را لای پوست گوسفند جمع می کردند و با خود حمل می کردند چشم دوخته بودند .

اپیزود چهارم

پسرم شانس از آنجایت آوردی که ندا در رسید .

اپیزود پنجم

اولی : بابای من یک نردبان دارد که با آن از آسمان ستاره می چیند .
دومی این که چیزی نیست بابای من سربازحاکم است و با مشت دیوار قلعه های دشمن را خراب می کند .
سومی اینکه چیزی نیست بابای من یک بار که شب در جایم جیش کرده بودم می خواست سرم را ببرد اما خدا نگذاشت .

اپیزود ششم ( برگشت به اپیزود اول)

آخرین گوسفند صف :
ــ آقای سلاخ سر من را هم ببر و راحتم کن . یک شب هم از ترس آنفولانزای مرغی خواب ندارم .

سلاخ (با لهجه ترکی غلیظ) :
ــ آقا گوسفند ِ ! اوس شعر مُـس شعر نگو آ آ آ ، اونچه میگی مال مرغه در ضمن تو هنوز پروار نشدی . زوده که سرت رو ببرم
.گوسفند جواب می دهد :
ــ به جان شما حواسم پرت شد ، منظورم سارس بود .
سلاخ :
ــ بهت می گم اینقذه شر و ور نگو ، اون مال ِ موش ِ که بخوری ، تازشم سارس مریضی آداما بوده . فکر کردی من خرم ؟
گوسفند :
ــ تو نمیری منظورم ایدز بود ...
سلاخ :
ــ دیگه طاقتم تموم شد حیوون ِ زبون نفهم ، مریضی تو برفک گوسفندی بوده بیشعور ، الان سرت رو می برم و باهات جوجه کباب درست می کنم !!
ــ آقای سلاخ من دو ساعته دارم برات حرف می زنم که بفهمی من تنها گوسفند متکلم دنیا م ... فقط داشتم شوخی ...
ــ زرتی پرت نکن بابا ، سیکتیر ! من می خوام باهات کباب درست کنم ! سرم رو خوردی اینقدر زر زدی .
ــ نع ع ع .. بع ع ع ... بع ع ع ...خر ررر ...

هیچ نظری موجود نیست: