۱۳۸۵ مهر ۱۸, سه‌شنبه

دارم میرم دو سه روزی کوه . چادر می زنم و کمی با خودم خلوت می کنم . خیلی شلوغ و پر همهمه شدم . باید کمی ساکت بشم . چادر و کیسه خواب جدیدم رو هم می برم . سفر اولشونه . قبلی ها رو که کهنه شده بود دادم به دو تا چوپون . در کوههای هزار چشمه بود . جاهایی رو دوست دارم که خیلی بکر باشه . اینکه آشغال ببینم توی کوه اعصابم رو خورد می کنه . شاید چون خودم خیلی وسواس محیط زیست دارم اینطوریه . اما جاهایی که میرم جاهای خیلی بکرو دست نخورده ای است . بعضی از دوستانم میگن که با خودت چی میبری برای دفاع از گرگ و خرس و ... ؟ وقتی اسپری قلقل ( برای مقابله با خرس ، مقابله که چه عرض کنم فرصت برای فرار بهتره ) و کارد نیشکر برزیلیم ( خود شمشیره ) رو می بینند و می فهمن اینها تنها سلاحهایی هست که با خودم می برم میگن دیوانه شدی . اما من معتقدم تا بهش آسیب نزنی بهت آسیب نمی زنه . باید خودت رو در چرخه قرار بدی تا جزئی از اون بشی نباید به چرخه آسیب بزنی و نباید به زور خودت رو بچپونی توش .
هاله زخم و زیلی من رو فقط درختان کاج بلوط و راش است که درمان می کند . دو سه روز دیگه بر می گردم .

هیچ نظری موجود نیست: