۱۳۸۵ مهر ۱۰, دوشنبه

شب خرم را در حیاط کاروانسرا بستم . به حجره ام رفتم و خوابیدم . صبح که بیدار شدم ، کسی از من نپرسید
ــ حاجی خرت به چند ؟!!!
از حجره ام که بیرون زدم دانستم که نیمه شب دزد به کاروانسرا زده ...

هیچ نظری موجود نیست: