
همیشه چند تایی سگ داشتم . نژاد های مختلف . اما از وقتی که پاکوتاه که یک داچهند ِ
اصیل و با هوش بود رو از دست دادم و یک ماه تا یادش می افتادم گریه می کردم تصمیم
گرفتم که زیاد خودم رو به حیواناتم وابسته نکنم .
تا یک هفته پیش دو تا سگ داشتم که از نژاد میکس ( مخلوط) ژرمن شیپرد و دوبرمن هستند .
جیم و جو . اما هفته پیش بابا گفتند که یک سگ برات گرفتم . من با بی میلی نگاه کردم و گفتم :
ــ سگ ؟ چه نژادی ؟
گفت : دوبرمن
ــ چند وقتشه ؟
ــ دو ماه
ــ اصل ِ ؟
ــ آره ، آقای فلانی ( یکی از دوستاش که آلمان زندگی می کند ) سال پیش پدر و مادرش رو از
آلمان آورده . خیلی هم براش هزینه داشته .
یک دوبرمن اصیل ! این چیزی نبود که نتونه من رو وسوسه کنه ! ( میتونه من رو وسوسه کنه
شاید بهتر بود ) . به بابا گفتم که بیارتش تا براش شناسنامه بگیرم و و.اکسن سه گانه اولش رو
بزنم .
من سگهام رو تهران نگه نمیدارم و در ملک خانوادگیمون در نزدیگی شهریار نگه می دارم . البته
که خود حیون هم اونجا راحت تره . گفتم اسمش را چی بگذاریم ؟ بابا گفت : دنی مامان گفت که :
اسم بچه خواهر زاده اش دانیال است و این موضوع شاید باعث دلخوری شود . من هم از خدا خواسته
گفتم : پس اسمش رو من انتخاب می کنم .
به دلم افتاده بود که از اون سگهایی میشه که من عاشقش می شم . من در تربیت سگ استعداد و
مطالعه و تجربه خوبی دارم . وقتی سه شب پیش وسط مهمونی بابا تلفن زد که کجا یی ؟ من بچه ت
رو آوردم ! نمی دونم چطوری تا خونه آمدم تا ببینمش . در رو که باز کردم یک توله دوبر من
کوچولو و خوشگل و گردن کلف رو دیدم که نشسته وسط خونه و مامان و بابا دارن باهاش بازی
می کنن . سیاه و براق با دست ها ی از مچ به پایین قهوه ای سیر . وااااای اونقدر خوشگل بود که
داشتم بیهوش میشدم .

اصیل و با هوش بود رو از دست دادم و یک ماه تا یادش می افتادم گریه می کردم تصمیم
گرفتم که زیاد خودم رو به حیواناتم وابسته نکنم .
تا یک هفته پیش دو تا سگ داشتم که از نژاد میکس ( مخلوط) ژرمن شیپرد و دوبرمن هستند .
جیم و جو . اما هفته پیش بابا گفتند که یک سگ برات گرفتم . من با بی میلی نگاه کردم و گفتم :
ــ سگ ؟ چه نژادی ؟
گفت : دوبرمن
ــ چند وقتشه ؟
ــ دو ماه
ــ اصل ِ ؟
ــ آره ، آقای فلانی ( یکی از دوستاش که آلمان زندگی می کند ) سال پیش پدر و مادرش رو از
آلمان آورده . خیلی هم براش هزینه داشته .
یک دوبرمن اصیل ! این چیزی نبود که نتونه من رو وسوسه کنه ! ( میتونه من رو وسوسه کنه
شاید بهتر بود ) . به بابا گفتم که بیارتش تا براش شناسنامه بگیرم و و.اکسن سه گانه اولش رو
بزنم .
من سگهام رو تهران نگه نمیدارم و در ملک خانوادگیمون در نزدیگی شهریار نگه می دارم . البته
که خود حیون هم اونجا راحت تره . گفتم اسمش را چی بگذاریم ؟ بابا گفت : دنی مامان گفت که :
اسم بچه خواهر زاده اش دانیال است و این موضوع شاید باعث دلخوری شود . من هم از خدا خواسته
گفتم : پس اسمش رو من انتخاب می کنم .
به دلم افتاده بود که از اون سگهایی میشه که من عاشقش می شم . من در تربیت سگ استعداد و
مطالعه و تجربه خوبی دارم . وقتی سه شب پیش وسط مهمونی بابا تلفن زد که کجا یی ؟ من بچه ت
رو آوردم ! نمی دونم چطوری تا خونه آمدم تا ببینمش . در رو که باز کردم یک توله دوبر من
کوچولو و خوشگل و گردن کلف رو دیدم که نشسته وسط خونه و مامان و بابا دارن باهاش بازی
می کنن . سیاه و براق با دست ها ی از مچ به پایین قهوه ای سیر . وااااای اونقدر خوشگل بود که
داشتم بیهوش میشدم .

نشستم جلوش و بهش گفتم : پس سزار تویی ؟ تا گفتم این رو دست راستش رو دراز کرد که باهام
دست بده . باهاش دست دادم . مامان گفت : چه بامزه ! دستش رو دراز کرد دست بده باهات .
البته ارتباط روحی با یک حیوون صرفن با دوست داشتن و عشق ورزیدن ایجاد نمیشه اما
نقش زیادی بازی میکنه .
سزار تا من رو دید و به اتاق من اسباب کشی کرد دیگه یک لحظه هم از من جدا نمیشد . همش
میخواد بازی کنه . یکی دو تا عروسک هم براش آوردم که گاز گاز کنه و حال کنه . آخه سگها در
این سن دندون در میاد و لثه ش می خواره .
یکی دو بار توی اتاقم دست شویی کرد اما وقتی دعواش کردم فهمید نباید این کار رو بکنه و وقتی
می خواد بره دستشویی صدام می کنه . اولین کار برای تربیت سگ انتخاب جلمات کلیدی اولیه
است . این که یک کلمه برای دعوا داشته باشی . مثل اه یا د ِ یا اهه ، کلن کلملت سک سیلابی یا
دو سیلابی که زود به خاطر سگ بمونه .
سگها حالت صاحبشون رو از تن و لحن صداش متوجه میشن . اینکه کهربون یا عصبانی . اینکه
می خواد بازی کنه یا حوصله نداره .
بردمش دامپزشکی دکتر گفت که نژادش خیلی اصیل و خوبه . خودش هم مثل آقاها ایستاد تا
ناخونهاش رو تمیز کنند و واکسنش رو بزنند فقط وقتی دماسنج رو توی مثعدش فرو کردن چشماش
گرد شد و من رو با قیافه مظلوم و متعجب نگاه می کرد . اینقدر احمق شده بود که خندم گرفت و بهش
گفتم تقصیر خودته که دماسنج و گاز میگیری و میشکونی ، دکتر مجبوره بکنه تو ماتحتت .
بعد دامپزشکی بردمش طرف خونه آرش ( دوست صمیمی دوران دانشگاه ) که مادر و خواهرش
هم سزار رو ببینند و هم دسی ( سگ آرش که از نژاد پیکینز هست و خیلی هم خوشگل و خر ِ ) و
سزار با هم بازی کنند .
دسی پسر و خیلی هم سگ حشری است . تا سزار را دید خوشحال شد اما وقتی دید که سزار هم پسر ِ
سعی کرد باهاش گی بازی کنه و سزار هم خیلی حواسش جمع خودش بود و وقتی دسی میپرید بهش
می آمد پیش من و لای پای من با دست میزد تو سر دسی . بعد مدتی دیگه دسی هم بیخیال شده بود که
سزار پرید و از دم پشمالوی دسی یک گاز محکم گرفت و دهنش پر از پشمای دسی شد .
دسی هم با چشمای گردش خیره شده بود به سزار و از دستش فرار میکرد .
خلاصه اینکه من عاشق این سزار خرم و شست پام هم همین الان یک گاز ریز گرفت و پام و سوراخ
کرد فکر کنم میخواد بره بیرون یا بازی میخواد .
تا بعد...
دست بده . باهاش دست دادم . مامان گفت : چه بامزه ! دستش رو دراز کرد دست بده باهات .
البته ارتباط روحی با یک حیوون صرفن با دوست داشتن و عشق ورزیدن ایجاد نمیشه اما
نقش زیادی بازی میکنه .
سزار تا من رو دید و به اتاق من اسباب کشی کرد دیگه یک لحظه هم از من جدا نمیشد . همش
میخواد بازی کنه . یکی دو تا عروسک هم براش آوردم که گاز گاز کنه و حال کنه . آخه سگها در
این سن دندون در میاد و لثه ش می خواره .
یکی دو بار توی اتاقم دست شویی کرد اما وقتی دعواش کردم فهمید نباید این کار رو بکنه و وقتی
می خواد بره دستشویی صدام می کنه . اولین کار برای تربیت سگ انتخاب جلمات کلیدی اولیه
است . این که یک کلمه برای دعوا داشته باشی . مثل اه یا د ِ یا اهه ، کلن کلملت سک سیلابی یا
دو سیلابی که زود به خاطر سگ بمونه .
سگها حالت صاحبشون رو از تن و لحن صداش متوجه میشن . اینکه کهربون یا عصبانی . اینکه
می خواد بازی کنه یا حوصله نداره .
بردمش دامپزشکی دکتر گفت که نژادش خیلی اصیل و خوبه . خودش هم مثل آقاها ایستاد تا
ناخونهاش رو تمیز کنند و واکسنش رو بزنند فقط وقتی دماسنج رو توی مثعدش فرو کردن چشماش
گرد شد و من رو با قیافه مظلوم و متعجب نگاه می کرد . اینقدر احمق شده بود که خندم گرفت و بهش
گفتم تقصیر خودته که دماسنج و گاز میگیری و میشکونی ، دکتر مجبوره بکنه تو ماتحتت .
بعد دامپزشکی بردمش طرف خونه آرش ( دوست صمیمی دوران دانشگاه ) که مادر و خواهرش
هم سزار رو ببینند و هم دسی ( سگ آرش که از نژاد پیکینز هست و خیلی هم خوشگل و خر ِ ) و
سزار با هم بازی کنند .
دسی پسر و خیلی هم سگ حشری است . تا سزار را دید خوشحال شد اما وقتی دید که سزار هم پسر ِ
سعی کرد باهاش گی بازی کنه و سزار هم خیلی حواسش جمع خودش بود و وقتی دسی میپرید بهش
می آمد پیش من و لای پای من با دست میزد تو سر دسی . بعد مدتی دیگه دسی هم بیخیال شده بود که
سزار پرید و از دم پشمالوی دسی یک گاز محکم گرفت و دهنش پر از پشمای دسی شد .
دسی هم با چشمای گردش خیره شده بود به سزار و از دستش فرار میکرد .
خلاصه اینکه من عاشق این سزار خرم و شست پام هم همین الان یک گاز ریز گرفت و پام و سوراخ
کرد فکر کنم میخواد بره بیرون یا بازی میخواد .
تا بعد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر