۱۳۸۴ اسفند ۱۸, پنجشنبه

داش علی

آدم خراب کن دستمال کاغذی را چند تکه کرد و هر تکه را آنقدر
تاب داد تا به شکل فتیله درآمدند . زر ورق را از وسط تا کرد و
دره ای به عمق تباهی با آن درست کرد . هروئین را روی زرورق
ریخت .

فتیله را روشن کرد و شعله اش را زیر زرورق گرفت تا گرد سفید
ذوب شود . زلال شود ، رنگ اشک خدا شود . لوله کاغذی را به لب
گذاشت و شروع کرد به دود گرفتن .

رو کرد به جمعی که چشم انتظار رسیدن نوبتشان نشسته بودند و همانند
دژخیمی که قربانیش را در بین محکومین انتخاب می کند ، آنهارا برانداز
کرد .

در بین آن جمع خمار به مرد جوانی که اخمهایش را در هم کرده بود
نگاه کرد و گفت :
ــ اسمت چی بود داداش ؟ من حافظم یه نموره ناسوره

صدا با بی حوصلگی گفت :
ــ علی

آدم خراب کن که مف مف * کردنش بند آمده بود ، بی تفاوت به
جمع خمار آلوده گفت :
ــ داش علی بیا با هم یه دودی بگیریم تا ببینی توی این گرد سفید چه
عرفانی نهفته ست . چه آگاهی و چه خلسه ای در تک تک مولکولهاش
خوابیده و منتظر دم تو ِ تا روشنت کنه .

داش علی اخمهایش را در هم کرد و گفت :
ــ قربونت . همین که بوش میاد بسه . حالتون رو ببرین

آدم خراب کن خنده ی دندان نمایی کرد که دندانهای جرم گرفته و یکی در
میانش را هویدا کرد و گفت :
ــ داش علی با من تعارف نکن . من رو رفیقت بدون .حالا بیا دوتا دود
بگیر تا غم ِ دنیا یادت بره .

داش علی که انگار از لحن سریش وار آدم خراب کن کلافه شده بود گفت :
ــ به من لطفن اینقدر اصرار نکن . من فقط آمدم گیتارم را از شاهین بگیرم .
و با بی تفاوتی ، انگار که با دیوار حرف می زند ادامه داد :
ــ با شاهین توی کلاس گیتار آشنا شدم ، چند وقت پیش تلفن کرد و گفت
گیتارم را لازم دارد و آنرا از من قرض گرفت . الان هم نمی دانستم
مهمان دارد ، مگر نه مزاحم نمی شدم و بزم شما رو به حضور غیر به هم
نمی زدم .

آدم خراب کن فشارش را بیشتر کرد و گفت :
ــ داش علی نیای ناراحت می شم جون داداش . دو تا دود فقط ، همون کارت
رو می سازه و تا فردا برامون گیتار می زنی و صدا کوچیکت رو ول می دی
ما هم حالش رو می بریم .

داش علی کلافه وار با لحنی خشن و تدافعی به آدم خراب کن گفت :
ــ نه عزیز جون ، شما و رفقا که چشم به راهن بزنین و حال کنین با خودتون
من هم جایی قرار دارم و زحمت رو کم می کنم .
سپس رو به شاهین کرد و گفت :
ــ شاهین جون اون گیتار رو زحمت بکشی بیاری ممنون می شم .

آدم خراب کن دست بردار نبود ، با لحنی تمسخر آمیز و تحقیر کننده گفت :
ــ آخه تو چه جور داش علی ایی هستی که دوا نمی زنی ؟

داش علی از جایش بلند شد و رو به روی آدم خراب کن ایستاد . گفت :
ــ یه دقیقه بلند شو .

آدم خراب کن از جایش بلند شد و با دندانهای زرد و ریخته اش خنده کریه و
مشمئز کننده ای تحویل داد .

خیلی سریع اتفاق افتاد شاید 5 شاید هم 10 ثانیه . اول یک مشت تو صورت
آدم خراب کن خوابید و بعد با پیشانی داش علی چند ضربه محکم به صورت
آدم خراب کن زد . آدم خراب کن گیج و غافلگیر شده بود . داش علی
تا جایی که یک صدای ترق چندش آور از دست آدم خراب کن خزید توی
دستهاش دشت آ,؛دم خراب کن را از پشت پیچاند . پیچاند و هلش داد تا
با صورت بخورد به دیوار رو به رو .

دو قمه به شکل ضربدری روی دیوار قرار داشت که تقریبن تنها تزئین آن
اتاق کدر رنگ محسوب می شد .
آدم خراب کن با صورتی خون آلود و چشمانی که معلوم نبود از نئشگی قرمز
است یا از خشم یا ترس ، یکی از قمه ها را از دیوار کند و به سمت داش علی
حمله کرد . داش علی خیلی خونسرد خودش را کنار کشید و دستی که قمه در
آن بود را با دست مخالف گرفت و پیچاند و قمه را با یک فشار نرم داخل لمبر
آدم خراب کن فرو کرد .

آدم خراب کن که از درد نعره می کشید را روی زمین انداخت و با قمه
یک خط طولانی روی آن یکی لمبر آدم خراب کن انداخت . راست ایستاد و با
پا آدم خراب کن را که دمر روی زمین ناله می کرد برگرداند . به آدم خراب کن
نگاهی کرد و با لحنی تحقیر آمیز گفت :
ــ حالا فهمیدی چه جور داش علی ایی هستم که دوا نمی زنم آدم خراب کن ِ عملی ؟
و بعد چرخید و گیتارش را از دست شاهین که مبهوت این عکس العمل مانده بود
گرفت و بی سر و صدا از آن خانه بیرون آمد .

پ . ن : مـُف مـُـف : فین فین

هیچ نظری موجود نیست: