با این که این زمونه ، زمون هیچ و پوچ ِ
با این با این که هر پرستو خزون که شد به کوچ ِ
با این که روی لبها شعار ِ عشق ِ ناب ِ
پای سفر کجا بود ؟ میگن جاده سراب ِ
موندن سر دوراهی ، با عشق وخود پرستی
وقتی بازی تموم شد ، میگن شما کی هستی ؟
وقتی میگی منم من ، دلشده ی دیوونت
میگن برو باباجون ، راهت رو ببر به خونت
اینجا دلها غریبند ، با عشق و شورِ مستی
مرام این جماعت ، هستی بر وزن پستی
با همه ی این حرفها ، عاشق شدن جنون ِ
ذکر ِ جنون ِ مجنون ، تا عاشق هست می مونه
عاشق بمون دیوونه ، عاشقی راه ِ نور
هر کس ندید نور عشق ، یقین بدون که کور ِ
پی نوشت :گاهی خودم هم می مانم در کار خودم ، آخر مگر می شود
دو تا پیک اضافه اینقدر طبع شاعر را بند تنبانی کند؟ !!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر