انگار نه انگار یک زمانی نخجوان و باکو جگر گوشۀ ایران بوده اند و هستند .
تیم فوتبال آذرآبادگانمان آمده است به سرزمین پدری ، به خاک آبا و اجدادی ،
نه اسفندی برای فرزندان آذری مان دود می کنند ، نه درفشی کاویانی و پرچمی
سه رنگ به فرزندان آذری ایران کهن پیشکش می کنند ، نه مراسم در خوری ،
نا سلامتی در هر بقالی در تهران زبان آذری صحبت می کنند . نا سلامتی ما یک
ملت بودیم . نا سلامتی ما شهریار داریم و شهریار، حیدر بابا . نا سلامتی هنوز
ستارخان از خاطر ما محونشده است . ناسلامتی شمس تبریزی بود که شد خورشید
عرفان ایران و بادۀ مولانای بلخی . نا سلامتی هنوز درحسرت یکی شدن ... .
کار فرهنگی این نیست ، آقایان .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر