زندگی راهست و پیچ
و دیگر هیچ
گر به راهی ، راهست
و گر نه ،
تماشایی ، رویاییست .
به خیال
ره می سپاری
به امید ِ آرامشی بسیار
فارغ ز راه ،
اما چه سود تکرار این خیال ،
که باز هم
خیال ،
در راه می سپاری به گذار .
این راهها تمام ،
بی مقصدند و ناتمام
و
دردها به کناره های راه
ما را به خود دچار
،
هستند انتظار .
چه کس دیده ای که راه را ،
فارغ از توهم و خیال
رسانده به انتها
یا
به بیراه نسپرده است ؟
آنگاه که در هر گذار
راهی به بیراه رفته است
و
بیراهی به راه .
با من بیا
که با ذهن ناگوار
در بیراهه ام ،
راهی به یادت سروده ام ،
تا ذوالطلوع ،
ماندگار .
این سان
شاید
روحم آرام گیرد به قرار .
و دیگر هیچ
گر به راهی ، راهست
و گر نه ،
تماشایی ، رویاییست .
به خیال
ره می سپاری
به امید ِ آرامشی بسیار
فارغ ز راه ،
اما چه سود تکرار این خیال ،
که باز هم
خیال ،
در راه می سپاری به گذار .
این راهها تمام ،
بی مقصدند و ناتمام
و
دردها به کناره های راه
ما را به خود دچار
،
هستند انتظار .
چه کس دیده ای که راه را ،
فارغ از توهم و خیال
رسانده به انتها
یا
به بیراه نسپرده است ؟
آنگاه که در هر گذار
راهی به بیراه رفته است
و
بیراهی به راه .
با من بیا
که با ذهن ناگوار
در بیراهه ام ،
راهی به یادت سروده ام ،
تا ذوالطلوع ،
ماندگار .
این سان
شاید
روحم آرام گیرد به قرار .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر