روزی استادی در کلاس درس یک هزار تومانی از جیبش دراورد و پرسید چه کسی این را
میخواهد ؟ دست همه دانشجو ها بالا رفت . اسـکناس را مچاله کرد و باز پرسید، دوباره همه
دست ها بالا رفـــت .اسکناس را زیر پا انداخت لگد کرد و پرسید باز هم همه دست ها بالا
رفت . اسکناس را روی زمین انداخت و روی آن شاشید و بعد پیروزمندانه پرسید حالا چــه
کسی این را میخواهد ؟ همه دانشجو ها دست ها را بالا بردند . استاد که کم آورده بود گفت آخه
ابله ها مگه چک سفید امضاست که انقدر عن بازی در میارید ؟ باهاش یه بسته سیگارم بهتون
نمیدن ، بد بختا ! و اسکناس شاشی را در جیبش گذاشت .
میخواهد ؟ دست همه دانشجو ها بالا رفت . اسـکناس را مچاله کرد و باز پرسید، دوباره همه
دست ها بالا رفـــت .اسکناس را زیر پا انداخت لگد کرد و پرسید باز هم همه دست ها بالا
رفت . اسکناس را روی زمین انداخت و روی آن شاشید و بعد پیروزمندانه پرسید حالا چــه
کسی این را میخواهد ؟ همه دانشجو ها دست ها را بالا بردند . استاد که کم آورده بود گفت آخه
ابله ها مگه چک سفید امضاست که انقدر عن بازی در میارید ؟ باهاش یه بسته سیگارم بهتون
نمیدن ، بد بختا ! و اسکناس شاشی را در جیبش گذاشت .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر