۱۳۸۴ شهریور ۳, پنجشنبه
شهر قصه
آقا موشه ی عاشق ِ شهر قصه کنار پیاده رو مرده بود .
خاله سوسکه از این پیش آمد آنقدر گیج شده بود که نمی دانست
اول کجایش را بخورد . بالاخره از همان جایی که باید شروع
کرد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر